مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد
دلم گرفته از این بیشتر نمیگیرد
به درد بی خبری جان خسته درگیر است
کسی از آن سوی دل ها خبر نمیگیرد
سزاست گر شکند تیغ خود گر پرستیدن
دلی که آینه ها را سپر نمیگیرد
بسوز چنگ دلت را در این مجال جنون
اگر به زخمه آهی اثر نمیگیرد
مگو برای گرفتن بهانه دیگر نیست
دلت برای شهیدان مگر نمیگیرد
هزار بادیه را عشق شعله زد، اما
در این دل این دل وامانده در نمیگیرد
دلم برای گرفتن بهانه ها دارد
حدیث درد من این مختصر نمیگیرد
عبدالجبار کاکایی »
درباره این سایت